بازخبر / و نوشت:چند سال پیش وقتی بحث پدیده احمدی نژاد مطرح میشد برخی با تمسخر و استهزاء به این موضوع نگاه میکردند اما وقتی آقای ترامپ در ایالات متحده انتخاب شد همه وی را احمدی نژاد آمریکا لقب دادند.
آنها میتوانستند آقای ترامپ را با بسیاری دیگر در غرب مقایسه کنند اما احمدی نژاد را به عنوان الگو انتخاب کردند چون دقیقا همان ماجرای انتخاب آقای احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ در ایران در ایالات متحده تکرار شد. ترامپ قدم به قدم دقیقا همان کارهایی را انجام داد که آقای احمدی نژاد در همان انتخابات انجام داد و مردم آمریکا دقیقا همان واکنشی را نشان دادند که مردم ایران در سال ۱۳۸۴ نشان داده بودند.
یکی از اشکالات عمده بخشی از جوامع معروف به الیتیا پیشرو در این است که نخبگان جامعه و ثروتمندان که آنها نیز خود را جزو نخبگان میدانند متصور میباشند که تهی دستان و افراد معمولی در جامعه ارزشی ندارند ومعیار محاسبات خود را بر مبنای مقدار ثروت و یا سواد قرار میدهند. مصطلحا برخی نخبگان از بالا به پایین به جامعه نگاه میکنند در حالی که همه جوامع سیاسی از پایین به بالا ساخته میشود.
همه آنهایی که بحث ساختار احزاب و جناحها و گروههای سیاسی را پیگیری میکنند میدانند که برای ساختن یک تشکیلات حزبی قدرتمند نیاز به ساختن یک هرم است که پایه آن عموم میباشند و نخبگان با ارتقا یافتن در این هرم به راس هرم باید برسند در برخی جوامع (از جمله ایران) این هرم معکوس است یعنی نخبگان پایین هرم قرار میگیرند و بقیه سوار بر دوش آنها به بالای هرم می روند وبدیهی است که در نهایت این هرم فرو خواهد پاشید.
اگر هم کسی به افراد معمولی و تهی دست جامعه توجه کند وی را پوپولیست می نامند. کلمهای که علیرغم ارزشی بودن آن امروزه به وسیله ای برای استهزا نسبت به دیگران تبدیل شده. این ماجرا ما را به یاد انقلاب فرانسه می اندازد که ریشه همه انقلاب های بعدی در غرب بود. در آن زمان برجوازها که همان نخبگان جامعه و ثروتمندان بودند همین طرز تفکر را داشتند و هر کس به خواسته عموم مردم توجه میکرد عوام گرا و یا پوپولیست نام میگرفت و جامعه برجوازی یا همان نخبه وی را به استهزا میگرفتند. در آن زمان در بسیاری از کشورها (از جمله ایران) اصلا عوام حق رای نداشتند و حق رای و اظهار نظر فقط در اختیار اربابان ونخبگان اجتماعی یا همان برجوازها بود. در حالی که برجوازها به هیچ وجه تصور نمیکردند عوام علیه آنها شورش کنند اما مردم فرانسه علیه برجوازها شورش کردند، درب زندان های باستیل را شکستند و وارد کاخ سلطنتی شدند و شاه را با همان گیوتینی که عوام را گردن میزد، گردن زدند تا صفحه جدیدی در تاریخ فرانسه و اروپا را رقم بزنند.
از آن پس بحث حق رای دادن عموم مردم مطرح شد و حتی در همان زمان هم برخی از افراد جامعه مانند زنان از حق رای محروم بودند تا اینکه به هر حال همه شاهد بودیم که جوامع مختلف طی سالهای سال متبلور گشتند و زنان هم حق رای پیدا کردند.
در ایالات متحده سیاه پوستان نیز پس از سالها حق رای پیدا کردند. در طول این دوران نخبگان نوظهور همیشه به فکر راهکاری بودند که بتوانند با آن سلطه خود بر جوامع را ادامه دهند و آنها قدرت رسانه را به عنوان ابزاری برای ادامه سلطه خود بر عوام انتخاب کردند. طی یک قرن اخیر رسانه ابزاری برای کنترل عوام به حساب می آمد و اربابان همیشه متصور بودند چون قدرت رسانه ای را در اختیار دارند عوام نخواهند توانست علیه آنها تحرکی انجام دهند. البته انقلاب بولشویک روسیه از این ماجرا مستثنا میباشد ولی مشاهده کردیم که همان رسانه های وابسته به غرب و اربابان این انقلاب را نیز ناکام کردند.
زمانی که آقای احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران وارد میدان شد رقبای وی همه از شخصیت های سرشناس سیاسی ایران به حساب می آمدند و در آن زمان کمتر کسی متصور بود که احمدی نژاد بتواند از پس اینان بر آید اما وی با انتخاب روش عوامانه در برخورد با مردم توانست به عنوان کاندیدای مردمی در قبال کاندیدای برجوازی قدرت بروز کند و شاهد آن بودیم که به همین دلیل هم توانست آقای هاشمی رفسنجانی را در انتخابات شکست دهد.
آنهایی که آن دوران انتخابات ایران را به یاد دارند میتوانند به شما بگویند که اکثریت افرادی که به آقای احمدی نژاد رای دادند در واقع میخواستند یک رای منفی به آقای رفسنجانی که نماینده همان نخبگان سیاسی کشور بود، بدهند. علیرغم اینکه سران اصلاح طلبان از آقای رفسنجانی در آن انتخابات حمایت کردند، ولی بسیاری از اصلاح طلبان که در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی خود بانی تخریب آقای رفسنجانی و برجوازهای قدرت در ایران بودند، حاضر نشدند به وی رای دهند.
همین ماجرا را با انتخابات اخیر ایالات متحده آمریکا مقایسه کنید. آقای ترامپ همان سبک آقای احمدی نژاد در انتخابات را استفاده کرد و تلاش کرد نخبهها را کنار بزند و حرف عوام مردم ایالات متحده را با سادگی زبان آنها بازگو کند. شاید به دلیل اینکه وی سالها با کارگران ساختمانی کار کرده بود صحبت کردن ودرک زبان آنها برای وی بسیار راحت تر از خانم هیلاری کلینتون بود که از همان بچگی در خانواده نخبه زندگی کرده بود و سالها وزیر ونماینده کنگره و بانوی اول آمریکا بود. دقیقا همان ماجرایی که زمان انتخابات سال ۱۳۸۴ در ایران پیش آمد این بار در ایالات متحده پیش آمد. علی رغم حمایت علنی آقای ساندرز از خانم کلینتون ولی بخش بزرگی از دمکرات ها مخصوصا طرفداران آقای سندرز که خود بانی تخریب خانم کلینتون بودند حاضر نشدند به خانم کلینتون رای دهند.
بسیاری دیگر از مردمان ایالات متحده نیز برای مخالفت با سیستم حاکم و سیاست های آن که خانم کلینتون آن را نمایندگی میکرد به آقای ترامپ رای دادند تا یک رای منفی به سیستم حاکم و بالتبع خانم کلینتون داده باشند. البته همانگونه که بسیاری از عموم مردم در سال ۱۳۸۴ خطاب احمدی نژاد را قبول داشتند بسیاری دیگر از مردم آمریکا خطاب ترامپ را انعکاس دهنده خواسته خود میدانستند.
با توجه به این شرایط می توان گفت همان پدیده احمدی نژاد در ایالات متحده تکرار شد. انتخابات ایالات متحده به پایان رسیده، اما در کشورهای اروپایی چند انتخابات پیش رو است که بسیاری از سیاست مداران اروپایی امروزه در حال تحلیل این پدیده میباشند و پیش بینی میشود با توجه به شرایط و فضای سیاسی موجود در اروپا خواه ناخواه این پدیده به اروپا نیز سرایت پیدا کند و همانگونه که آقای ترامپ با شعارهای عوام گرایانه خود در انتخابات پیروز شد بسیاری از سیاست مداران مخصوصا تندروها و نژاد پرستان اروپایی تلاش خواهند کرد همین سبک عوام گرایانه را استفاده کنند تا در انتخابات پیروز شوند. باید نشست و دید آیا پدیده احمدی نژاد در اروپا نیز فراگیر خواهد شد و در این صورت نتیجه آن چه خواهد بود؟
بنابراین آمریکائیها هم به زودی مثل ایران در حال سقوط است
اگر به سبک احمدی نژاد رییس جمهور شد.شک نکنید