بازخبر / گروه سینما و تئاتر: یک سال از اکران فیلم سینمایی «محمد رسول الله»(ص) در سینمای ایران میگذرد و فیلم در آستانه اکرانهای گسترده خارجی قرار دارد. بیتردید هر اثر هنری معایب و محاسنی دارد که فیلم محمد رسولالله (ص) ساخته مجید مجیدی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در زمان اکران فیلم تلاش شد تا شرایطی فراهم شود که مخاطب بدون هیچ پسزمینهای به اثر نگاه کند. با گذشت یک سال نشستی با حضور علیرضا شجاع نوری (بازیگر نقش عبدالمطلب)، بیژن میرباقری (بازنویس فیلمنامه و کارگردان یونیت دوم فیلم)، ناصر هاشمزاده (منتقد)، سیدمحمد حسینی (منتقد) در خبرگزاری فارس ترتیب داده شد و از نقاط قوت و ضعف فیلم گفتیم و شنیدیم. منتقدان این اثر معتقد بودند فیلمساز از روایت داستانی و شکلدهی درام بازمانده و روایتی مغشوش ارایه داده است. نمایندگان فیلم هم از ارزشهای دیده نشده آن سخن گفتند و برخی از مسائل را برای اولین بار تشریح کردند.
بخش اول این نشست دو ساعته را در ادامه میخوانید:
فارس: درآستانه یکسالگی اکران فیلم «محمد رسول الله» ساخته آقای مجیدی مجیدی در ایران و اکران آن در خارج از کشور در خبرگزاری فارس محفلی را فراهم آوردیم که از منظر نقد محتوایی درباره اثر صحبت کنیم.
بیژن میرباقری: این فیلم به دلیل زمان طولانی تولید و پیشتولید ما را به یک خانواده بزرگ تبدیل کرد. هر زمان اسم هر یک از بزرگواران در محافل رسمی میآید به دوران خوب تولید اثر باز میگردیم و میگوییم چقدر لذت بخش بود! چقدر فیلم با عظمت و بدون حاشیه تولید شد. انگار یک جریان دیگری فیلم را کنترل میکرد و جلو میبرد. شاید این شیرینترین بخش ماجرا است که در حال حاضر وقتی به پشت سر نگاه میکنیم یک حاصل خوبی را شاهد هستیم؛ هم به جهت کیفیت هنری قابل ستایش است و هم به جهت احساسی که برای ما خلق کرده است.
فیلم محمد رسول الله؛ نسیمی مهرآمیز
علیرضا شجاعنوری: من هم تایید میکنم که حس خیلی خوبی داشتم. پیامبر یک نفره و با یک لبخند شروع کرد و گروه سازنده فیلمی ساخت راجع به زیباترین انسان عالم. به فیلم باید مثل یک نسیم مهرآمیز توجه کرد.
ناصر هاشمزاده: عزیزان من تلاش کردند اما قرار نبود رسول الله معرفی شود؛ زیرا باید معرِف همسان معرَف باشد. اراده ساخت فیلم را بسیار مهم میدانم. آمار فروش فیلم نشان میدهد عده زیادی فیلم را دیدند اما عدهای دیگر هم فیلم را ندیدند. چرا این فیلم را ندیدند؟ ما فراموش کردیم در فیلمسازی چه کاره هستیم. شاید فکر کردیم با پارچه دیگران میتوان لباس برای خودمان بدوزیم.
سیدمحمد حسینی: ما با فیلمی طرف هستیم که یک توصیف و تغزل از یک شخصیت است و اتفاقا این شخصیت شناختهشدهترین شخصیت حال حاضر جهان است. آدمها به فراخور نگاه و حالشان، له و علیه ایشان توصیفاتی داشتند. در هر دو صورت هم به نفع شهرت و بزرگی ایشان منجر شده است.
فیلمنامه بزرگترین لطمه فیلم است/ خرده داستانها فیلم را به حاشیه میبرد
نقبی به فیلم «روز واقعه» میزنم؛ این فیلم ماندگار است و شکل پرداختی که فیلم دارد به قدری درست است که توانسته ماندگار شود. به عقیده من بزرگترین لطمهای که فیلم دیده از فیلمنامه است. فیلمنامه نتوانسته از پس شخصیت خود برآید. با یک خرده داستانهایی پیش میرود که این خرده داستانها خود شخصیت را به حاشیه میبرد و نقض قرض دارد. وجود این پریشانی در بیان دچار توصیف درست از شخصیت شویم. ابهاماتی که فراروی تیم تحقیقاتی قرار میگیرد این بوده که این شخصیت به هر صورت مطلق است و ما با آن چه باید بکنیم؛ کل است و صیرورت ندارد و بنا است که نور باشد به تعبیر خود فیلم از pov آدمهای بد هم نور میبینیم! از نگاه ساموئل هم نور میبینیم! چیز دیگری غیر از نور نمیبینیم. عبدالمطلب هم نور میبیند و هر دو در مرتبه دیدن و تفسیر مساوی هستند. شاید هیچ تمهید دیگری نمیتوان اندیشید. هالیوود میگوید مطلقا شخصیت مطلق وجود ندارد، همان کاری که با سایر انبیاء عظام کرده است. راجع به رسول اکرم(ص) که نمیتوان این گونه بود.
نکته دوم؛ ممکن بود از عوارض به فیلم نزدیک شویم همین کار که در روز واقعه اتفاق افتاد. اساسا در روز واقعه از گرد غافله جلو نبود، همیشه در گرد غافله قرار داشت و هرگز به غافله نرسید. نرسیدن او موضوعیت داشت خیلی خوب توانست در دل مردم جای بگیرد. یک تجربه سوم در سالهای اخیر داشتیم که همین تجربه به ما جسارت و جرات داد که وارد این عرصه شویم و احتیاطی پیش گرفتیم و گفتیم از پیامبران بنی اسرائیل شروع میکنیم. تصویرشان را نشان میدهیم و تلاش میکنیم در ذهن مخاطب کمتر از آنچه که هست نشان ندهیم. موفقترین آن شاید مریم مقدس، بحرانی است به گونهای وجود نازنین حضرت مریم را توصیف میکند که مخاطب وقتی قرار میگرفت پایین نمیآمد و دیالوگ مشهور حضرت که در قرآن هم نقل شده و میگوید: «خداوند به هرکسی که بخواهد بی حساب عطا میکند» در ذهن ما باقی ماند. شاید همین جسارت باعث شد ما وارد توصیف مستقیم چهره حضرت رسول(ص) برویم و به نظر من از پس آن برنیامدیم و در فیلمنامه با افت و خیزهایی روبرو هستیم.
در سینمای مجیدی درام وجود ندارد/مجیدی به دنبال لحظاتی است که در آن کشف باشد
میرباقری: ابتدا به ساکن برای بررسی یک اثر هنری بهتر است به هنرمندش توجه کنیم. بیضایی با یک کارکرد سینمایی و یک جور نگاه به مقوله درام؛ و مجیدی با یک نگاه دیگر به مقوله درام دارد. اگر به کلمه شاعرانه سینمای مجیدی اکتفا کنیم خواهیم دید در آثار دیگر فیلمساز هم درام وجود ندارد و بیشتر شعرگونه است. سینمای مجیدی وقتی در این خلاصه می شود طبیعی است نگاهش به اثر و شخصیتهایش این چنینی خواهد بود. برای همین است که در فیلمنامهاش به دنبال درام در فیلمنامه نمیرود. او به دنبال لحظاتی است که در آن کشف باشد. وقتی فیلم بیوگرافی را میبینیم در فیلم «بتهوون» سکانس مکاشفهای است که قطعه مشهور را مینوازد کارگردان یا فیلمنامهنویس به خودش اجازه داده هفت دقیقه آن مکاشفه را به تصویر بکشد. ما نمیتوانیم شخصیت هنرمند را از اثر جدا کنیم و اثر را به تنهایی با متر و معیارهای آثار قبلی بررسی کنیم و بگوییم چون در سینمای آقای بیضایی درام وجود دارد و با آن مفهوم و نگرش، واقعه کربلا را از حاشیه به اصل رسیده است پس اسن اثر نقص دارد.
پیشنهادات تاریخی با جنبه درام مورد موافقت مجیدی نبود
مجیدی که استارت فیلمنامه را زد همینطور آقای پرتوی که با ایشان همکار شدند، آقای امجد، میرکریمی و بنده در خدمت ایشان بودم تا پایان تولید فیلم، آن نگاه مجیدی (شاعرانگی) همیشه وجود داشت. ممکن بود هزار پیشنهاد تاریخی که جنبه درام داشته باشد به ایشان پیشنهاد شده باشد اما چون یک نگاه ثابت و نگاهی که متکی بر لحظات مکاشفه مجیدی نسبت به این شخصیت بزرگوار بوده، مورد پذیرش قرار نمیگرفت. وقتی مجید لحظه لحظه فیلمنامه را قصد داشت تصویر کند میدید که همزمانی میکند با شخصیتی که ۱۴۰۰ سال پیش زندگی میکرده و آن حس خودش را به تصویر کشید. وقتی با کارگردانی با این پیشینه روبرو هستیم نباید برای بررسی اثر، او را از اثرش منفک کنیم و با مقیاسها و مترهای موجود بررسی کنیم.
هاشمزاده: اگر با این معیار آقای میرباقری پیش برویم هیچ اثری قابل نقد نیست. زیرا هر فردی اثری را خلق میکند و فرد دیگری حق نقادی ندارد. نقد را باید برتافت. من میگویم نگاه تو به لحاظ عاطفی درست نیست؛ اما باید با دلیل این مسایل را مطرح کنم. مجیدی فیلمهایی ساخته که ما با آن آشنا هستیم. حتی در بعضی از فیلمها همکاری داشتیم و برخی از آنها را نوشتیم. آن نگاه را میشناسی؛ اما وقتی از رسولالله(ص) حرف میزند من دوست دارم رسول الله را ببینم.
ایشان میتواند بگوید من نگاه ویژهای به رسول الله دارم که کشف من است. همان نگاهی که مولانا ادعا کرده ایشان را دیده به نوعی که هوش مصطفی را فهمیده. مولانا هم عارف است و هنرمند. فیلمساز وارد مقولهای شده که باید اینقدر اشراف داشته باشد که من وقتی دیدن آن را برمیگزینم اطمینان داشته باشم که درست برگزیده است. وقتی به چند سال کودکی و نوجوانی او میپردازیم باید بدانیم از کجا این نگاه آمده است. میگویند یک اسلام رحمانی معرفی کنیم. حالا اینطور باید توجه کنیم که رحمانیت ایشان را بیشتر ببینیم. از کودکی خرما به کودکان میدهد، اما قرآن به گونه ای دیگر می گوید و به قول اهل معرفت شاخصه اسم رحمان در عالم علی ابن ابی طالب است که شمشیر به دست دارد که خود رسول الله ایشان را معرفی میکند. اگر راه را رفتیم راه را درست برویم.
برای تصویر درست رحمانیت باید شاخصههای آنرا بدانیم
شاخصههای رحمانیت را بدانیم و وقتی قرار است رسول رحمانی رامعرفی کنیم دنیا بفهمد که مصداق آیه شریفه باشد. برای همین بود که با اشتیاق منتظر بودم فیلم را ببینم. فیلم با شعب ابو طالب شروع و تمام می شود من چطور در این وسط خاطره کودکی را از دید ابوطالب می بینم مسئله ای است که به لحاظ ساختار مشکل دارد که وارد نمی شوم. وقتی با شعب وارد داستان پیامبر می شوم نگاه دارم، نگاهم به یک محاصره اقتصادی است از اینجا می خواهم نقب به یتیم مکه بزنم. از این شعب چه نگاهی دارم؟ اگر محاصره اقتصادی است باید تاکید کنم اما ما در فیلم عهدنامه خرده شده توسط موریانه را می بینیم ، مرگ حلیمه را می بینیم، ماهی ها و مرگ ابرهه را می بینیم، فیلمنامه طوری نوشته شده که ما نمی دانیم به کجا نظر دارد. قصد دارد معجزات پیامبر را نشان دهد؟ وقایعی ارایه می شود که هیچ یک دنباله ندارد. رسول الله که این همه معجزاتش رانشان می دهیم مردم رهایش میکنند و به دنبالش نمی گردند.
فیلمنامه ایده اصلی ندارد/ درست بودن قصه های روایت شده به اثر آسیب می زند
به عقیده من فیلمنامه ایده اصلی و نگاه ندارد. قصه هایی روایت شده که حتی درست بودن آن آسیب می زند. معجزه نشان دادن در سینما بد نیست اما فیلمنامه نمی داند چه می گوید. من درباره فیلمنامه مجیدی سخن می گویم که شیفته رسول الله است. در تاریخ همه می دانیم نتیجه بخش های مختلفی که مجیدی تصویر کرده چه هست اما در فیلم چیزی ارایه نمی شود که به نتیجه منتج شود. اگر مخاطب اطلاعاتی خارج از فیلم نداشته باشد برایش حمله ابرهه جای سوال دارد. قبل از حمله ابرهه مردم می خواهند عبدالمطلب را بزنند چون می گویند تو مکه را به باد می دهی که آن را نمی بینیم و یا بعدش هیچ واکنشی از سوی مردم نمی بینیم.
میرباقری: بیان این مطالب چه ضرورتی در ارایه داستان داشت؟ این بخش تاریخ چه ضرورتی دارد؟ در مکالمه با ابرهه بحث «خدای من» و «خدای تو» مطرح می شود ما می خواهیم در این تقابل عبدالمطلب و ابرهه را ببینیم به بحث خدای یگانه حنفا و ابرهه بپردازیم و این مهم که ابرهه خدای پرتجملی را می خواهد داشته باشد فیلمساز چرا باید به سراغ پرداختن به بخش های تاریخی برود و از این بحث ها می خواهد به شخصیت عبدالمطلب برسد.
هاشمزاده: وقتی در داستان کودکی رسول که هنوز شروع هم نشده به داستان ابرهه می پردازید چه منطقی را دنبال می کنید؟ برای این که در این تاریخ آمنه حامله است. گفت و گویی بین عبدالمطلب و ابوطالب است و این اطمینان عبدالمطلب از کجا می آید اینها همه به هم ارتباط دارد. در تاریخ سیره نبی آمده است. من انتخاب را غلط نمی دانم بلکه آن را ناقص می دانم و می گویم این درست پیش نرفته است.
یک مساله مهمتر دیگر، حلیمه در حال مرگ است براثر بیماری کودک بر بالین او می آید و اعجاز انجام می شود بعد در قبیله چه اتفاقی می افتد؟ بچه در آن قبیله همان بچه گذشته است. یک اتفاقاتی رخ می دهد که حلیمه دو یا سه بار بچه را به عبدالمطلب برمیگرداند خودش هم از بچه هراس دارد زیرا عادی نیست. نوع اعمال، ارتباط و حرف زدنش متفاوت است در عین حال که حلیمه شیفته اوست اما می ترسد اگر او دچار حادثه ای شود نمی تواند جوابگوی عبدالمطلب باشد زیرا او بزرگ مکه است. صحنه مرگ مادر بدون اعجاز روایت می شود در یک جا اقتضاء اعجاز بوده در جای دیگر نبوده این را من مسلمان می دانم اما در فیلم کجاست؟ اگر از دید بیننده خارجی و بیننده ایرانی که حکمت را نمی داند ببینیم خواهیم دید در فیلم به درستی اشاره نشده است.
فیلمنامه فاقد علت و معلول / رسول الله در فیلم محمد فراموش شده/ کولاژهای کوتاه و بدون ارتباط
فیلمنامه به اقتضای علل و اسباب نوشته نشد. صحنه اعجاز نوجوان ۱۲ ساله و برکت ماهی ها برای آن قوم بسیار جالب است به عقیده من هر پیامبری که بتواند این کار راانجام دهد حتما پیامبر ما هم انجام داده است به این صحنه و سندیت آن خدشه وارد نمی کنم اما اگر فردی چنین کاری انجام دهد آن قوم این بچه را رها می کند؟ این اتفاقات چگونه در فیلم قرار می گیرد؟ هیچ نتیجه ای از آن دیده نمی شود. به عقیده من یک چیز در این کار فراموش شده. رسول الله را نه عبدالمطلب و نه ابوطالب هیچ یک بزرگ نکردهاند حتی میشود گفت این دو را آن بزرگوار بزرگ کرده است. قرآن می گوید رسول الله تربیت شده خداوند است.چند جا گفته شده که ما تو را تربیت کردیم. یتیم در سیستم آموزشی عرب تربیت نشده است نه تربیت قومی دیده و از خانواده دور بوده. حلیمه هر جور او را تربیت می کند او به نوعی دیگر عمل می کند. این مساله مهم است که تربیت کننده رسول، خداوند است. فیلم کولاژهای کوتاه و جدای از هم و بدون ارتباط است. من ممکن است صحنه هایی از فیلم را هم ببینم و احساساتی هم بشوم صحنه ای که نام کودک را محمد خطاب کردید من گریه کردم اما چرا باید اسم کودک به جمعیت گفته شود؟ صحنه ها درست به هم متصل نشده است. این موارد به لحاظ حوادث است اگر به لحاظ جغرافیا صحبت کنیم که واویلا است.
مجیدی در قصه گویی زبان جدیدی را روایت میکند
شجاعنوری: من مثل آقای میرباقری درگیر فیلمنامه نبودم و ایشان جزء السابقون هستند. به نظرم قبل از هر چیز باید پیش از تولید فیلم به جلساتی می رسیدند که فیلمنامه درباره «محمد رسول الله» چگونه باید باشد. آیا ما باید به سراغ این نوع نگارش برویم که هر صحنه ای باید به نتیجه منتج شود یا نه نباید باشد. یا مثل روایت هایی که قرآن بیان می کند. قصه ای را تا جایی تعریف می کند، ما به دنبال ادامه قصه هستیم که به مطلب دیگری کات می خورد و نتیجه قصه را در جای دیگر عنوان می کند. به نظرم زبان جدیدی روایت شده است. اگر بخواهیم نگاه درستی داشته باشیم خواهیم دید هر چیز را باید با جنس خودش مقایسه کرد با دید یک نویسنده ای که هریپاتر نوشته نمی توان با قصه قرآنی برخورد کرد.
با دید کلاسیک سینمایی آیا می توان فیلمنامه چنین اثری را نوشت؟ فیلمنامه درباره پیامبر باید چه مشخصاتی داشته باشد؟ آیا اصول کلاسیک فیلمنامه نویسی باید رعایت شود؟ من به عنوان یک مخاطب سوال به ذهنم آمده است. فرض کنیم سکانس هایی که شما آقای هاشم زاده می گویید را به فیلمنامه اضافه می کردیم آن وقت تضمینی بود که شما سوال نکنید. حد یقف وجود ندارد. به نظرم غفلتی که از ابتدا به وجود آمد این بود که فکر کردیم راجع به پیامبر قصد داریم فیلمی بسازیم. باید چه نوع فیلمنامه را پیش ببریم. من هم وقتی فیلم را می بینم سوالاتی برایم به وجود می آید اما نکته این است که دیگر «محمد رسول الله» نیست. من باید خالی بشوم از فیلم بعد سراغ فیلم بروم، ممکن است اگر درباره ساخت فیلم از من مشورت بگیرند من بگویم این فیلم را نساز. تا زمانی که مجیدی از سر شیفتگی، والگی و … این فیلم را نمی ساخت ممکن بود این نقطه برسم که نساز.
در شرایط فعلی که فیلم ساخته شده اینگونه می بینم یک فیلمی ساخته شده به فرض پر از اشتباه فیلمنامه است و به فرض پر از اشتباه تدوین هم هست و به فرض پر از اشتباه پخش و… است باید دید بیننده اثر چه حس و حالی از این فیلم گرفته است. الان مثل یک انشاء نوشته شده است وقتی می روید در بیابان و قرار است دکوپاژ فیلم پیغمبر را طراحی کنید و ببینید دوربین را کجا میگذارید. اگر در آن وضعیت قرار بگیریم می توانیم درست قضاوت کنیم. بگذارید در دل مردم ببینید چه اتفاقی را رقم زده است و شاید این فیلم را جور دیگر باید دید شاید باید چشم ها را بشوییم و راجع به این سوژه صحبت کنیم.
هاشمزاده: موضوع مقدس است اما فیلم مقدس نیست.
شجاعنوری: من شما را توجه میدهم به غفلت عظمایی که در لحظه صفر فیلم صورت گرفته است. یعنی یک درنگ اولیه است.
میرباقری: ساختار قصه گویی را باید اینجا اشاره کنم و گفته می شود رمان داستانی است منسجم که بیش از ۱۵ هزار کلمه داشته باشد و در ابتدای تاریخ هم دن کیشوت را مثال می زنند که یک داستان پیوسته است. حال به فرهنگ خودمان توجه کنیم و ببینیم آیا داستانگویی پیوسته به معنای روابط علل و معلولی داریم و اصولا از داستان چگونه بهره می گرفتیم. داستان را مطرح می کردند و در سندیت آن داستان یک پدیده اخلاقی را می گفتند. نمونهاش کهنترین داستان موجود حوزه جغرافیایی ما «هزار و یکشب» است که هیچ یک از داستان ها تمام نشده است یا در داستان دیگر تاثیر نگذاشته است. چه زیبا هم آقای شجاع نوری اشاره می کند به این که در قرآن هم همین طور است. در منابع پسا قرآنی هم همین اتفاق می افتد و به صورت خلص داستان را می گوید هیچ عنصر تخیلی در آن وجود ندارد یا استنباطی که نویسنده از آن واقعه تاریخی مطرح می کند به بخش بعدی نمی برد. داستان به همانجا محدود می شود و نتیجه گیری در همان جا است.
از سکانسها به یکتاپرستی خاندان پیامبر میرسیم
اگر سکانس عبدالمطلب که نور می بیند و فرآیندهای درگیری که عبدالمطلب چه می کند برای فیلمساز مسئله نیست به این دلیل است که فیلمساز نمی تواند در آن مقطع داستان به شخصیت پیامبر نزدیک شود تمام ایدههایی که درباره شخصیت دارد از جمله یکتاپرستی، پاکدامنی، اعتقادات و جمالشان در شخصیت های دیگر سرریز می کند. در آن سکانس مشخص آن نگاه عبدالمطلب به نور و اشاره ای که در آیه قرآن (سوره فیل) خوانده می شود این ها همه فاکت های فیلمنامه است که از این بخش به بخش دیگر قدم بگذارد. قرار است از آن سکانس به برون رفت یکتاپرستی این خاندان برسیم. وقتی در جهان معنوی هر نویسنده ای بخواهیم تفحص کنیم او براساس فلسفه درونی اش به نوشتن فیلمنامه می رسد.
ممکن است ضعف در بیان داشته باشد اما برای خودش محترم است. ما می گوییم چرا پیامبر نسبت به حلیمه معجزه میکند اما نسبت به مادرش معجزه نمی کند. این سوال فرامتنی است و در متن گفته نمیشود این را در ذهن ایجاد میکند که آیا این معجزات به اراده خودش بوده است؟ از نگاه تکوین شخصیت پیامبر آنجا آیا به اذن خودش معجزه انجام شد یا نشد ما نمی دانیم. تصور و برداشت تولید اثر این بود که در آن جا به اذن خودش انجام نشد اما در مورد مادرش قرار است آموزشی ببیند. مادرش میگوید: «این جهان تمام می شود و تنها چیزی که باقی می ماند مهر و محبت و دوستی است» و اشاره می کند به این که «بوی دست های تو که از مدینه تا اینجا باقی مانده» این جنبه شاعرانه است که ممکن است مخاطب این بیان تصویری را درک نکرده باشد اما اساس نگاه فیلمساز در پردازش آن صحنه این مفاهیم بوده است.
ادامه دارد…
گفتگو: زهرا قزیلی . مهدی نوری