توصیه‌هایی برای کنترل دیابت در ماه رمضان هفتمین دوره رویداد پردیس سامیت روز ۱۵ اسفند در محل پارک فناوری پردیس برگزار شد. بررسی تخصصی چرخ خیاطی جک مدل f10 ﺷﺎﺩی، نقش تعیین کننده‌ای در حفظ سلامت افراد دارد
گزارش اختصاصی بازخبر

آدم خوبه ها حواستان به ما هم باشد / گزارشی از محرومترین سرزمین در استان هرمزگان

مسیری صعب‌ العبور و جاده‌ای سنگلاخ و بی‌ نام و نشان تنها راه ارتباط به این روستاست.روستای شمسان در سردشت بشاگرد واقع در محدوده استان هرمزگان که در آغاز ورود چیزی جز ۱۲ کپر به عنوان چهاردیواری و تعداد کمی‌ بز چیزی وجود نداشت.

بازخبر / جمعیت روستا به ۴۰ خانوار می رسد.جالب است بدانید تمامی آن ها شناسنامه و کارت ملی با طرح جدید را دارند و هنگامی که آب و گاز و سرویس بهداشتی و حمامی‌ وجود ندارد و اهالی باید برای نظافت به کوه ها و تپه‌های اطراف بروند ،روستایی که حتی رادیو آنجا موجی دریافت نمی کند.
آب های موجود که از ذخیره ی باران سالی‌ پیش به صورت زه کش بوده،در زیر سنگها پنهان است و پر است از انگل و جلبک و خزه که تمام آلودگی ها را به خود جذب می‌کند.به دلیل همین عدم بهداشت و امکانات عده‌ای از زنان در هنگام بارداری و وضع حمل جان خود را از دست می دهند
هنرشان در بافت حصیر است و نواری تزئینی به نام خوس که گاه گاه آنها را به شهر برده و در عوض آن عدس و سیب زمینی می گیرند که غذای اصلیشان محسوب می شود.کودکان باید برای تحصیل کیلومتر‌ها با جاده‌های سنگلاخ مبارزه کنند تا به مدرسه برسند تا مقطع ابتدایی را در آن سپری کنند.

ارتباط از طریق سیستم‌های مخابراتی در این روستا بی‌ معنی‌ است و حتی عده ی بسیاری از آنها از وجود نوع دیگری از زندگی  یا وضعیت سیاسی ،اجتماعی در دیگر نقاط ایران بیخبرند.

در این شور و شوق ها، نزاع و درگیری ها حواسمان باشد کسانی هستند که آن ها هم از ایران سهمی دارند.

شمسان روستاییست کوچک و بسیار محروم در دورترین نقطه هرمزگان، به قول دوستی همان زیر پونز در روی نقشه.

جعفر ۲۲ سال دارد با خانواده اش در شمسان زندگی می کند. ۵ صبح بیدار می شود و بزهایش را به چرا می برد.

جعفر و خانواده اش کم سالی می شود که برق را در امورات زندگیشان تجربه می کنند. تلوزیون، موبایل ، تلفن و خیلی چیزهایی که نبودشان برای ما قابل تصور نیست را ندارند.

بیمارستان ، مدرسه، سرویس بهداشتی ، حمام و خیلی امکانات دیگر جز آرزوهایشان هست.

چه خوب بود توی این شلوغ بازی های انتخابات یک نفر هم که شده به این روستا و روستاهای مشابهش می رفت. در کنار میلیاردها خرج تبلیغاتی ، چند میلیون هزینه جعفرها می کردند. ای کاش تمام شعارها در قلمان باشد نه در زبانمان…

ای کاش دلمان در دستمان باشد نه پول هایمان…

ای کاش عشقمان را هدیه دهیم نه فخرمان…

ای کاش ، ای کاش و ای کاش…

جعفر: بمان اینجا، شما که هستی کپرهایمان رنگی دگر گرفته، حرف های تازه جاری شده است.

ماهرخ کم خونی شدید دارد ، حالش بد شد و غش کرد. خیلی گریه کرد خیلی…

دستش را که گرفتم در چشمانم نگاه کرد با لهجه شیرینش گفت: اینجا سرد است، تنم می لرزد، آبرویم رفت که در میان این مردم غش کردم و ضعفم را دیدند.

جالب است آقای فلانیان از صلاحیت رد شده ولی جعفر و امثال جعفرها عاشقانه درموردش حرف می زدند، می گفتند او راه را برای خارج شدن از ای روستا برای ما باز کرد ، او نور را به کپرهای ما آورد. برخی از این اهالی فامیل هایشان را به عشق آن کاندیدا تغیر دادند و هم فامیل شدند.

آدم خوبه ها، خوبی های شما ثابت شدست ولی نگاهی به این دل های پاک و زلال بیاندازید. آن ها هم از این اتفاق های خوب سهمی دارند، آن ها هم ایرانیند، عدالت شامل شمسانی ها هم می شود…

سحرنبی زاده

پسندیدم(10)نپسندیدم(0)
کلمات کلیدی: ، ،
ارسال شده توسط:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *